Wednesday, February 17, 2010

دروغ جنگ ملاز کرد

دروغ نبرد ملاز گرد

پیش گفتار

مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند. از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده، البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است. خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد، و از عزیزان خواهش دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند. باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیست است. توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند، توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بخوانید در کارگاه فکر سازی کار کنید تا در انتها سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد.

توجه: افراد بیش ملی گرا یا بیش مکتبی همه سرزمینها، لطفاً از خواندن و نظر دادن خود داری نمایند.

جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید در اینجا به پیوندید.

لطفاً جهت نوشتن نظر به وبلاگ اصلی در اینجا بروید.

دروغ نبرد ملاز گرد

نبرد کاغذی ملازگرد، که در سال 1071 ارتش بیزانس به وسیله سلجوقیان نابود شد، به گفته غربیان و استعمار و کلیسا بدون تردید یکی از نبرد های تعیین کننده تاریخ بوده است. آنها می گویند که بعد از نبرد ملازگرد هیچ چیز در برابر تند باد مسلمان و ترک و کرد و فارس که به آسیای کوچک مهاجرت می کردند و قصد ورود به اروپا را داشتند نبود. توجه می کنید آنها نبردی قرار می دهند که بعد از آن مسلمانان و ترکان به بسفور و اروپا و آسیای کوچک وارد شدند، آنها دارند با این دروغ کاغذی بخش مهمی از جغرافیای تاریخی ایران بزرگ را از بین می برند، و تمام تاریخ دان های ما در مقابل این قبیل دروغ ها چشم و گوش بسته می گویند هر چه دشمنان گفتند حقیقت است، و فقط به مرثیه خوانی عظمت طلبی تاریخ ایران مشغول هستند. در کتابهای تاریخی اثری از این داستان نبرد کاغذی نیست، دروغ گوها فقط توانسته اند چند خط از آن مهم بنویسند، و با استناد به آن چند سطر داستان سرایان قرن 20 به آن شاخ و برگ داده اند. لطفاً برای مفهوم بیشتر به لینک ها مراجعه شود.

نبرد کاغذی ملازگرد را هر چند سطر بررسی می کنم و خواهشاً افراد ویژه تاریخی آن را بخوانند:

نبرد کاغذی: سال 1063 ميلا‌دي، آلب ارسلا‌ن سلطان قدرتمند سلجوقي به همراه تني چند از درباريان و بزرگان نظامي‌ و ديواني و برگزيدگاني از سپاه سلجوقي، جهت مستحكم كردن مرزهايش در ارمنستان وارد اين منطقه گرديد. امپراتور روم شرقي رومانوس ايوجانوس كه امپراتوري‌ او تاكنون توانسته بود امواج بی ‌شمار مهاجمان مسلمان، اعم از ترك و کرد و فارس را از سر حدات امپراتوری خود عقب براند، نيروي اندك سپاه سلجوقي را بهترين فرصت جهت بيشترين بهره‌ برداري از شرايط موجود دانست و راه بر سپاه آلب ارسلا‌ن بست. در دشت ملا‌زگرد، که در تركيه قرار دارد، سپاه زبده سلجوقي به فرماندهي شخص سلطان در حالي كه خيمه و خرگاه را به عقبه منتقل كرده بود در برابر سپاه روم شرقي صف آراستند، جنگ در گرفت، سوار كاران سبك اسلحه سلجوقي، با سرعت قلب سپاه سنگين اسلحه رومي ‌را شكافتند و بر جناحين آن هجوم آوردند. با از هم پاشيدن اساس سپاه روم شرقي، آثار شكست در آنها ظاهر شد، روميها عقب‌ نشيني را آغاز كردند و كمي بعد امپراتور روم اسير ترک‌هاي سلجوقي شد.

انوش راوید: قرن 11 م تمام آسیای کوچک (ترکیه) و تمام ایران کوچک (قفقاز) خاک تاریخی ایران منجمله حکومت های سلجوقیان بود، و مرزها چون دوران استمار جغرافیای سیاسی نبود و مرز با قبایل تعیین می شد، می گوید امواج بی شمار مهاجمان مسلمان ترك و کرد و فارس را از سرحدات امپرتوری، آنها در خاک ایران بزرگ برای ملت های ایرانی خط نشان می کشند که شما ایرانی ها نبودید و تازه آمدید. نیروی عظیم سازمان قبایلی دینی را که منسجم بودند نیروی اندک می گوید. با صف آرایی دروغی دو سپاه به خودشان هویت می دهند درست مانند اسکندر مقدونی می گویند. صحنه جنگ را می سازند بدون اینکه از شرایط لشکر و جنگ در دوره های تاریخی خبر داشته باشند. امپراتور خیالی را اسیر ترک ها می کنند!

نبرد کاغذی: به اسارت در آمدن امپراتور روم پس از قرن‌ها جنگ و درگيري مرزي ميان مسلمانان و رومي‌ها يكي از نقاط عطف در تاريخ جهان اسلا‌م ‌به شمار مي‌رود. درست پس از اين درگيري بود كه در بار قسطنطنيه در قبال آزادي امپراتور حاضر شد خراجي ساليانه به درباره اصفهان پرداخت كند. خواجه نظام‌الملك وزير بزرگ آلب ارسلا‌ن و ملكشاه سلجوقي براي آنكه عظمت امپراتوري را به رخ نمايندگان روم شرقي كه جهت پرداخت خراج آمده بودند بكشاند، آنها را در شهر كاشغر به حضور پذيرفت. كاشغر امروز در استان سين‌كيانگ چين قرار دارد.

انوش راوید: با گفتن قرن ها جنگ و درگیری به کلیسا حقانیت جغرافیایی می دهند، خراج سالیانه عادی داخل یک مملکت را در قبال آزادی امپراتور سوتی بزرگشان است که احمقانه پایتخت رومیشان را کوچک شمردند شاید هم منظوری داشتند که در آینده دقیق تر بررسی می کنم. در دوران استعمار میانه که این پرت و پلا ها را می نوشتند واقعاً به عظمت وسعت ایران بزرگ اعتراف داشتند.

نبرد کاغذی: جنگ ملا‌زگرد مقدمه ‌اي بود بر فرو پاشي ديوار مستحكم امپراتوري روم شرقي در برابر مسلمانان. از آن پس قبايل ترك مسلمان كه از آسياي مركزي رو به سوي مرزهاي دارالكفر، در برابر دارالا‌يمان گذاشته بودند، به طور منظم و هماهنگ غازيان را مسلح و در عمق خاك امپراتوري روم نفوذ مي‌كردند، امري كه بالا‌خره واكنش رومي‌ها را در پي داشت. واكنش رومي‌ها تبليغ در جهان مسيحيت بود مبني بر اينكه مسلمانان چند وقت ديگر با تصرف قسطنطنيه راه اروپا را خواهند گشود و اگر فكري نشود به زودي جهان مسيحيت در تهاجم مسلمانان از ميان خواهد رفت. درست در همين زمان بود كه يك جدايي عميق در جهان مسيحيت رخ داد. به اين صورت كه مسيحيت شرقي با نام «ارتودكس» به صورت رسمي جدايي خود را از مسيحيت كاتوليك اعلا‌م كرد. اين اعلا‌م جدايي به شدت بر حيثيت و شان پاپ برخورد و او به ناچار اين واقعيت تلخ را پذيرا شد. شكست در ملا‌زگرد و پيشروي در آناتولي با تبليغات كشيشي به نام پطرس در غرب مواجه شد كه از ظلم و ستم مسلمانان بر زوار مسيحي سخن مي‌راند.

انوش راوید: نکته اصلی این نبرد کاغذی را نوشتند تا مرز های تاریخی برای کلیسا بسازند و ورود مهاجران مسلمان را بعد از نبرد کاغذی بگویند، و تبلیغات تاریخی دینها علیه هم را گفتند. اینجا مسئله مهم دینی خود را در پس این نبرد کاغذی پنهان می کنند.

نبرد کاغذی: در پي اين تبليغات و كمك‌خواهي امپراتور روم شرقي هيجانات زيادي اروپا را در برگرفت. پاپ اوربان دوم در آواخر قرن يازدهم در اجتماعي كه در شهر كلرمونت تشكيل شده بود فرمان حمله به سرزمين‌ هاي اسلا‌مي‌ به خصوص فلسطين را جهت آزادي اماكن مسيحي از دست مسلمانان اعلا‌م كرد. در پي اين دستور التهابات زيادي اروپا را فرا گرفت و شواليه‌ هاي بيكار و فئودال‌ هاي پولدار، همچنين پادشاهان اروپايي و رعيت‌ هاي آنان، هر كدام آمادگي خود را جهت جنگ اعلا‌م كردند. فرمان پاپ آغازي بود بر جنگي خونين دويست ساله كه سواحل و كرانه ‌هاي درياي مديترانه را در قسمت مسلمان ‌نشين آن در برگرفت.

انوش راوید: همانطور که در ساختارهای تاریخی اجتماع نوشته ام اروپا در اوج فئودالی دوره آخر بسر می برد و گفتگو برای ورود به دوران نو بورژوازی بود، و کلیسا از آن می ترسید بنا براین یکی از ترفند های آنها اعلام جنگ صلیبی و سیاست بازی های مختلف بود منجمله نوشتن چند خط درباره نبرد کاغذی ملازگرد.

نبرد کاغذی: اولين هجوم مسيحي‌ها كه در سواحل آسياي صغير پياده شده بودند تا خود را به ارض مقدس برسانند، با قلع و قمع آنها توسط قليچ ارسلا‌ن از سران ايلا‌ت ساكن آنجا به پايان رسيد. در مجموع هشت جنگ صليبي صورت گرفت، كه طي آن حتي يك بار قسطنطنيه مركز امپراتوري روم شرقي هم به دست صليبي‌ها فتح و غارت شد و آنان به مدت 5 سال آنجا حكومت كردند. در هنگام هجوم مسيحي‌ها به سرزمين ‌هاي اسلا‌مي، سلسله‌ هايي از ترك ‌هاي سلجوقي تقريبا از درياي مديترانه تا شرقي ‌ترين آن حكومت مي‌كردند. در اثناي اين جنگ‌ها يكي از قوي ‌ترين دولت هاي نظامي ‌گراي جهان اسلا‌م پا به عرصه وجود گذاشت و آن هم دولت ايوبيان بود. صلا‌ح ‌الدين ايوبي موسس اين سلسله، وي با ديدن فتور سياسي فاطميان طومار آنها را در هم پيچيد و بينيان سلسله جديد را به نام خودش گذارد. مسيحي‌ها با تصرف شهرها و سواحل درياي مديترانه حكومت ايلي به سبك فئودال ‌هاي اروپايي بينيان گذاردند و از آنجا به سمت بيت‌المقدس حركت كردند، بيت‌المقدس كمي بعد سقوط كرد. جهاد اسلا‌مي ‌كه در اين زمان تمام سرزمين ‌هاي اسلا‌مي ‌را در بر گرفته بود با هدايت ملوك ايوبي هدف خود را آزاد سازي سرزمين ‌هاي از دست رفته اسلا‌مي ‌قرار داد. در طول 200 سال جنگ‌ هاي صليبي هشت جنگ بزرگ به ثبت رسيد كه در آن مقداري از شاهان معروف اروپايي نظير ريچارد شيردل شركت داشتند. هر چند مورخين عقيده دارند جنگ‌‌ هاي صليبي همزمان با فتخ آخرين مقر صليبي‌ها توسط حكام مملوك مصر در سال 1298 به پايان رسيد اما بر اساس نوشته دايره‌المعارف كاتوليك اين جنگ‌‌ها تا زمان تشكيل عثماني و تصرف قسطنطنيه و تهاجم آنها به قلب اروپا همچنان ادامه داشته است. مسيحي‌ها از سرزمين فلسطين پس از 200 سال جنگ بيرون رانده شدند.

انوش راوید: درباره دروغ ها بزرگ جنگ صلیبی بزودی می نویسم، حکومت های مقتدر در جغرافیای ایران بزرگ را نظامی گرهای تازه می نویسند که پدید جنگ صلیبی هستند، شبیخون های راهزانان را فتح بیت المقدس گفتند، از خودشان جهاد اسلامی بافتند و شیردل تقلبی ساختند. برای دروغ هایشان به دم خروس دایره المعارف کاتولیک قسم می خورند، و فلسطین را زادگاه مسیحی ها نوشتند تا در این زمان به آن دروغ ها استناد کنند.

نبرد کاغذی: امپراتوری بیزانس با احساس خطر قطعی از سوی ترکان، انجام تدابیر لازم را ضروری می‌دانست. به همین دلیل امپراتریس اودوکیا می‌ خواست همسری کسی را قبول کند که بتواند حملات پیاپی ترکان را دفع کرده، آنها را به طور کامل از بین ببرد. لذا با قبول پیشنهاد رومن دیوگن یکی از اشراف زادگان بیزانسی، تخت امپراتوری را به او واگذار کرد. امپراتور جدید که فرماندهی با تجربه بود، پس از رسیدن به قدرت شروع به تجهیز قشون و فراهم آوردن نیرو های جنگی از مقدونیه، تراکیا و یونان نمود، تمام مردان قادر به جنگ را وارد قشون نمود. علاوه بر این از ترکان اوغوز (اوز) و پَچَنق نیز استفاده نمود، حتی به وسیله نورمانها، فرانکها، اسلاوها ، آلمانها، وارانکها، ارامنه و آبخازها اردوی خود را بزرگتر نمود. هدف او اخراج ترکان از سرزمین های امپراتوری روم و اشغال سرزمین های اسلامی بود. در طول این مدت ترکان قلاع اَرجیش، ملازگرد، اخلاط و منبیچ را تسخیر کرده و توانسته بودند دوبار اردوی جنگی امپراتور را شکست فاحش دهند. بنابر این جنگ سوم جنگی سرنوشت ساز می نمود، امپراتور رومن دیوگن قبل از آغاز قشون‌کشی در کلیسای ایا صوفیه حاضر شده، در مقابل صلیب طلایی دعا نموده، به تاریخ 13 مارس 1071 حرکت آغازید. تجهیزات اردوی روم را سه هزار ارابه حمل می ‌کردند که هزار ارابه از آنها حامل سلاح و لوازم نظامی بودند.

انوش راوید: برای ساده دلان در بزرگترین حوادث تاریخی همسر بازی راه انداختند تا کمی حواس ها را پرت کنند، سری رجز خوانی های تاریخی که برای یونانیها و مغولها نوشته بودند تکرار کردند و لیست بلند بالا نوشتند. اما چاره ای نیست باید اعتراف کنند که دائم شکست می خوردند و برای قشنگی داستان در مسجد ایا صوفیه که می گویند کلیسا با نام اسلامی بوده، سلحشوران به جای تکنیک و تاکتیک در مقابل صلیب طلایی نیست در جهان دعا می خواند، اما برای حفظ آبرو ریزی سه هزار ارابه بار نظامی می بندند.

نبرد کاغذی: در میان اردو بزرگترین منجنیق دنیا که به وسیله 1200 نفر حمل می شد و قادر بود سنگهای 500 ـ 400 کیلو گرمی را پرتاب کند، وجود داشت. امپراتور چنان بر پیروزی خویش مطمئن بود که بر سرزمین های اسلامی والی تعیین کرده و دستور تخریب مساجد و احداث کلیساها به جای آنها را صادر کرده بود. در این زمان سلطان آلپ ارسلان در شام بود و مقدمات سفر مصر را فراهم می آورد که سفیر (ائلچی) بیزانس بر او وارد شد و خواستار بازگرداندن قلاع ارجیش، اخلاط و ملازگرد شد و فرستاده شدن هدایا از سوی سلطان ترکان را خواستار شد. در اصل این عمل برای فریفتن سلطان آلپ ارسلان ترتیب داده شده بود، چرا که قبل از رسیدن ائلچی، اردوی روم حرکت خود را آغاز کرده بود.

انوش راوید: بزرگترین منجنیق غیر ممکن را روی کاغذ ساختند، و دستور تخریب کاغذی مساجد را صادر کردند، توجه کنید این نوشته ها و گفتن امثال تخریب مساجد مربوط به اوایل استعمار بورژوازی است در آن زمان مورد نظر چنین تفکری وجود نداشت. یه رجز خوانی هم کردند و چون دیدند خیلی خیتاله گفتند برای گول زدن است.

نبرد کاغذی: اردوی روم تا شهر سیواس پیش آمد و هرچند ژنرال های بیزانس جلوتر رفتن را مصلحت ندانستند، لیکن امپراتور روم قرار را بر پیشروی نهاد و تصمیم گرفت هر جا با اردوی اسلام روبرو گشت به مبارزه پردازد. بنابر این اردویی سی هزار نفری را برای تامین امنیت به سوی اخلاط گسیل داشت و خود به سوی ملازگرد حرکت نموده، قلعه آنجا را متصرف شد. اردوی سی هزار نفری که حامل صلیب طلایی نیز بود، به وسیله امیر سوندوک مغلوب گشت و حتی دسته هایی که برای اطلاع از سرنوشت آنها از طرف امپراتور فرستاده شده بودند، نابود گشتند. صلیب طلایی نیز به نشانه ظفر برای آلپ ارسلان فرستاده شد که او نیز آن را به بغداد نزد خلیفه فرستاد.

انوش راوید: با خواندن تکه بالا متوجه دروغ و پوشالی بودن آن می شوید، سی هزار نفر و نفرات بعدی غیب می شوند و صلیب نیست در جهان فوری سر از بغداد در می آورد و ملاز گرد را می گیرند!! نویسنده هیچ موضع نظامی و جنگی را نگفته است، احتمالاً کشیش جا مانده در افکار قرون وسطی ولی در قرون جدید بوده است که بزودی دروغ گوی اصلی را می یابم.

دروغ کاغذی: سلطان آلپ ارسلان به محض شنیدن حرکت اردوی روم، در 27 آوریل 1071 از شام خارج شد و با گذر از رودخانه فرات وارد آذربایجان گشته، در خوی اتراق کرد. این سفر چنان با سرعت انجام گرفت که امپراتور روم اصلا تصور آن را نیز نمی ‌کرد. آلپ ارسلان همسر و خانواده و خزانه اش را به وسیله وزیرش نظام الملک روانه تبریز نمود و برای آنکه ولایات ترک نشین از آسیب به دور باشند، از خوی خارج شده، و با حرکت به غرب در دشت ملازگرد (راهوا) اردو زد.

انوش راوید: در قرون جدید اروپا داستان های مختلفی از دریا نوردان شنیده بودند، عده ای مشروب خوار حراف داستان گو، خود را ملوان و جهان گرد معرفی می کردند و مردم را دور خود جمع می کردند و داستان های عجیب و غریب از شرق میگغتند و پول مشروب خود را در می آوردند، و بعضی از این داستان ها با نقاشی های دروغی به عنوان سفر نامه کتاب شدند، که معروف ترین آن دروغ نامه مارکو پلو می باشد. نویسنده نبرد کاغذی از آن افکار، خزانه برای حکومتی که در دوران اجتماعی سازمان قبایل دینی بسر می برد پرداخته و دروغ های دیگر برای قشنگی داستان سرهم کرده است.

نبرد کاغذی: همراه او قشونی 54000 (پنجاه و چهار) نفری وجود داشت که قرار بود در مقابل اردوی 200000 (دویست هزار) نفری بیزانس مبارزه کند و این امر هر چند سخت می ‌نمود ولی با سر کرده‌ای چون آلپ ارسلان و فرماندهانی شجاع چون سلیمان ‌شاه، منصور، پورسوق، بوزان، ساوتکین، آی تکین، تاران اوغلو، دیلماج اوغلو، احمد شاه و دودو اوغلو بعید به نظر نمی‌رسید. یکی از ظرایف کار اردوی ترکان این بود که تمامی تپه های استراتژیک را متصرف شدند و برای در امان ماندن از بی ‌آبی، رود های کوچک منطقه را تحت نظارت خویش در آوردند. پس از چندی اردوی روم نیز به آن سرزمین رسید و در فاصله 6 ـ 5 کیلومتری آنها اردو زد.

انوش راوید: نفراتی که می نویسند نیازمند قدرت تدارکاتی فراوانی است، و گفتن تپه های استراتژیک و رودها و نام چند دلاور برای این است که به داستان خود جنبه نظامی بدهد، اما نمی داند با این چند تکه بی اهمیت داستان جنگی نمی شود.

نبرد کاغذی: هر چند جنگ و مبارزه قطعی می‌نمود، ولی سلطان آلپ ارسلان به دو منظور سفرایی نزد امپراتور روم فرستاد و خواستار رجعت امپراتور و تعیین شهر خوی به عنوان مرز بین دو امپراتوری گشت. (خوی جزو ممالک سلجوقی می‌ماند و قسمت غربی آن به امپراتوری روم تعلق می یافت.) اول آنکه با برقراری صلح از ریخته شدن خون هزاران نفر جلوگیری می شد و این جزو عادات ملی ـ دینی ترکان بود و دوم آنکه از وضعیت اردوی بیزانس اطلاعات کافی به دست می آمد. به همین منظور سفیر خلیفه ابن المهلبان و فاتح قفقاز ساوتکین برای اینکار انتخاب شدند.

انوش راوید: می خواهند از زبان حاکم ایرانی، مرز با کلیسا را تا خوی عقب بکشند تا در آینده از آن بهره برداری جغرافیای سیاسی کنند، و با زرنگی چند نکته انحرافی هم می نویسند.

نبرد کاغذی: در مقابل این عمل سلطان آلپ ارسلان، امپراتور روم سفرای او را با سخره استقبال کرد. چرا که این عمل سلطان را حمل بر ترس و فرار او از جنگ می نمود. به همین دلیل با گفتن اینکه (گفتگوهای صلح را در ری می توانیم انجام دهیم، من بدون تسلط بر اراضی اسلامی و آوردن همان بلاهایی که بر اراضی بیزانس وارد شده است، بر نخواهم گشت)، اطمینان خویش را از پیروزیش ابراز داشت.

انوش راوید: تأیید دوباره مرز بندی سیاسی که در زمان مورد نظر وجود نداشت و مرز بندیها قبایلی بود و گفتن اینکه مسلمانان ظالم هستند.

نبرد کاغذی: سپس با پرسیدن اینکه اصفهان زیباتر است و یا همدان و شنیدن پاسخ اصفهان از سوی ابن المهلبان، ادامه داد: (سردسیر بودن همدان را شنیده بودیم، ما در اصفهان و اسب هایمان نیز در همدان قشلاق خواهند کرد). ساوتکین در مقابل این تحقیرها چنین جواب داد: (قشلاق کردن اسبهایت در همدان درست است، ولی اینکه تو در کجا زمستان را سپری خواهی کرد؟ نمی دانم!). پس از برگشتن ائلچی های اردوی ترکان، آلپ ارسلان به همراه فرماندهانش و عالم بزرگوار امام بخاری، بر روی تپه‌ای رفته و اردوی روم را از نظر گذرانید. سپس با همراهانش به مشورت پرداخت. امام بخاری نیز با تاکید بر اینکه ما برای اسلام می‌جنگیم و کمک خداوند همراه ماست، پیشنهاد کرد که فردا جنگ آغاز شود، چرا که روز جمعه است و جمعه روز مقدسی است برای مسلمانان.

انوش راوید: رد و بدل کردن سخنانی که در داستان های قدیمی زیاد است و هیچ سندیت ندارند فقط در نهایت می خواهد داستانش را شیرین کند.

نبرد کاغذی: آن شب هیچ کس در اردو نخوابید، سواران ترک با شبیخون زدن به اردوی روم و بر هم زدن آرامش آنها سعی در بهم ریختن آرامش روحی شان کردند. تا صبح صدای کرنا و طبلهای جنگی قطع نمی‌شد و این برای رومیان آزار دهنده بود، هر چند آنان نیز با رقص و پایکوبی خویشتن را برای جنگ فردا آماده می‌کردند. روز جمعه تمامی سپاه با لباس های نظامی به نماز جمعه ایستاد، بعد از آن سلطان بزرگ ترکان رو به سوی اردوی بزرگ و فداکارش نموده، چنین داد سخن سر داد: (فرماندهانم، سربازانم، ما هر چقدر کم و آنها هر چقدر زیاد باشند، مهم نیست، در این ساعت تمامی مسلمانان برای پیروزی ما دعا می‌کنند. به همین خاطر می خواهم که خود را بر صفوف دشمن بزنم، یا پیروز شده به هدف می‌رسم، یا اینکه شهید شده وارد بهشت می گردم. آنان که می خواهند با من باشند پشت سر من بیایند و آنان که نمی خواهند، به هر کجا که می خواهند بروند. امروز در اینجا سلطان آمر و سرباز امر شونده وجود ندارد، امروز من یکی از شماهایم، جنگاوری به سان شما و به همراه شما. آنان که پشت سر من بیایند و در راه خدا شهید شوند به بهشت خواهند رسید و زندگان به غنایم دست خواهند یافت. آنان که چنین نکنند آتش جهنم در آخرت و بی شرافتی در دنیا انتظارشان را می کشد).

انوش راوید: این نیز مزه است و گوشزد کردن خطر شهادات طلبی مسلمانان، در این قسمت هم هیچ ماجرای تاریخی که برابر با قوانین جغرافی ـ تاریخ باشد وجود ندارد.

نبرد کاغذی: با اتمام سخنان سلطان، تمامی سپاه با فریادها و نعره هایشان حمایت خود را از او اعلام داشتند! و این صداها و نعره ها اردوی روم را به لرزه می‌انداخت. پس از آن آلپ‌ارسلان تیر و کمانش را به کناری انداخته، شمشیر و گرزش را برداشت و بدین ترتیب اعلام کرد که در صف اول به مبارزه خواهد پرداخت. دم اسبش را نیز با دستان خود بست و فرماندهان قشون نیز بمانند او کردند، سلطان لباسی سفید پوشیده بود، به عنوان آخرین سخنان اینچنین گفت: (این کفن شهادت من است، اگر در میدان جنگ کشته شدم مرا با این لباس دفن کنید، به جایم پسرم ملکشاه بر تخت می نشیند از او اطاعت کنید).

انوش راوید: گویا نویسند دروغ فقط نام تیر و کمان را بلد است، اما احمق نمی دانسته که گره زدن دم اسب مربوط به هزار سال قبل از این ماجرا و مربوط به قبایل هون بوده است، و هیچ وقت سلاطین در میدان جنگ ولیعهد تعیین نمی کردند.

نبرد کاغذی: بعد از این سخنان، خاقان بزرگ ترکان به سوی دشمنان حمله برد و سپاهیان او نیز به دنبالش به سوی دشمن کافر هجوم بردند. دشت ملازگرد در یک آن از گرد و غبار پوشیده شد و جنگ بزرگ ملازگرد آغاز گشت....در این جنگ نیز تاکتیک جنگی معروف به تاکتیک توران به اجرا گذاشته شد. به همین منظور در راس قوای مرکزی سلطان قرار گرفته بود. در جناح راست سلیمان پسر کوتالمیش و در جناح چپ امیر سوندوک. باقی سپاه نیز به چهار قسمت تقسیم شده، در پشت تپه ها مخفی گشته بودند. اردوی بیزانس نیز بسیار مجهز می نمود. جناح راست زیر فرماندهی ژنرال آلیانتسین بود و اوزها در این جناح قرار داشتند. در جناح چپ ژنرال بیرینوس سرکرده بود و پچنق ها در این قسمت بودند. بخش مرکزی نیز زیرنظر امپراتور اداره می شد. نیروی کمکی نیز به فرماندهی پسر امپراتور آندرونیکو در پشت سر قرار داشت.

انوش راوید: نویسند نبرد کاغذی چیز هایی را که از حرافان گردشگر دروغی در باره نبرد های ایرانی شنیده بود بدون ذکر دقیق چیز هایی سرهم کرده و گفته است، که هیچ کدام مفهوم جنگ بین دو دوران تمدنی را نمی رساند و کاملاً اشتباه است، به لشکر و جنگ در دوره های تاریخی بروید.

نبرد کاغذی: با حمله سپاهیان ترک به قسمت مرکزی قشون بیزانس، آنها نیز وارد معرکه نبرد شدند، بعد از کمی مقاومت سپاه ترکان به صورتی منظم عقب نشینی را آغاز کرد. نیروهای رومی نیز به تعقیب آنها پرداختند، نیروهای کمکی ترکان که مترصد این فرصت و موقعیت بودند، عملیات قیسقاج را شروع نمودند. آلپ ارسلان وقتی متوجه شد سپاهیان رومی به قدر کافی از اردوه گاهشان دور شده اند فرمان برگشت و حمله را صادر کرد. بدین ترتیب دشمن به تله افتاده، محاصره گشت و منهزم شد. جناح های راست و چپ اردوی روم چون به محاصره در آمدن نیروهای خود را دیدند، شروع به حمله نمودند. در این بین اوزها و پچنق ها چون سپاهیان ترکان را بمانند خود دیدند و هم زبان و هم تبار بودنشان را فهمیدند، به صورت دسته جمعی از سپاهیان روم گسیخته به سپاهیان اسلام پیوستند. نبردی که بعد از ظهر شروع شده بود، عصر هنگام پایان یافت و اردوی بزرگ روم با همه تجهیزات و لوازمش از هم پاشید، بسیاری کشته شدند و بسیاری نیز اسیر گشتند و منجیق بزرگ نیز بدست ترکان افتاد.

انوش راوید: پس کجا رفتند آن دویست هزار نفر، سرداران کار آزموده، و سه هزار ارابه، اینهمه راه آمده بودند که با یک تک منهزم شوند، دروغشان چون خیلی بزرگ بود مجبورند بگویند که دشمنان از چشم و ابروی یکدیگر خوششان آمد، احمقانه ترین گفته های جنگی.

نبرد کاغذی: امپراتور رومن دیوگن نیز بوسیله سربازی حسن نام دستگیر شده به نزد سلطان آلپ ارسلان آورده شد، حسن سربازی بود که نظام الملک در تبریز قصد اخراج او از سپاه را به دلیل ضعف جسمانی داشت و تنها به خواهش گوهر آیین راضی شده بود تا او در سپاه باشد و حتی به تمسخر نیز گفته بود: در سپاه بماند. شاید امپراتور روم را برای ما بیاورد، و البته نیز این چنین شد. سلطان آلپ ارسلان این بار نیز بواسطه روح لطیف ترکی ـ اسلامی خود از مجازات امپراتور روم گذشت کرد و در حالیکه او هیچ انتظار آزادی را نمی کشید، پس از عقد قراردادی او را با احترام تمام به همراه محافظانی به سوی قسطنطنیه روانه ساخت.

انوش راوید: نویسندگان نبرد کاغذی خود احمق بودند و دیگران را احمق فرض کردند که اینهمه پرت و پلا نوشته اند، و کوچکترین دانشی نداشتند از میدانی که در آن 250 هزار نفر نیرو و هزاران ارابه دارد، حسنی پیدا می شود با داستانی شوخی.

نبرد کاغذی: معاهده این چنین بود: امپراتور یک و نیم میلیون دینار طلا بپردازد، همچنین هر ساله 360 هزار طلا مالیات دهد. علاوه بر این مسلمانان در بیزانس آزاد باشند و در موقع لزوم امپراتور به سلطان کمک نظامی بکند. ملازگرد، اورفا، منبیچ، انطاکیه و قسمت های شرقی قیزیل ایرماق نیز متعلق به ترکان باشد.

انوش راوید: معاهده ای نوشتند به خیال روزی که ادعا کنند و پس بگیرند.

Anoosh Raavid حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ و حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ و مقالات مهم سنت گریزی و دانایی قرن 21، و دروغ های تاریخ عرب، تاریخ مغول، تاریخ تاتار در وبلاگ انوش راوید بنام: جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران http://www.ravid.blogfa.com

لطفاً جهت نوشتن نظر به وبلاگ اصلی در اینجا بروید.

کلیک کنید: قلعه های ایران

جوانان با هوش ایران، برای نگارش تاریخ نوین با علم جغرافی ـ تاریخ به انوش راوید در اینجا به پیوندید.

No comments: